آیا اقتصاد ایران در 2050 میلادی، از اقتصاد کره جنوبی جلو می زند؟

به گزارش وبلاگ سکوت، محمد مهدی حاتمی؛ آیا دنیا در 50 سال آینده یا در 100 سال آینده شبیه به دنیا امروزی خواهد بود؟ قطعا نه! در خصوص اقتصاد چطور، آیا می توانیم مطمئن باشیم که مثلا 20 سال دیگر، ژاپنی ها، آلمانی ها یا کُره ای ها همچنان برترین خودروسازان دنیا خواهند بود؟ پاسخ باز هم منفی است.

آیا اقتصاد ایران در 2050 میلادی، از اقتصاد کره جنوبی جلو می زند؟

اقتصاد موجودیتی پویا (دینامیک) است و صعود و نزول آن (مانند بسیاری از پدیده های پویا)، به عوامل بسیاری بستگی دارد که می توانند به سرعت در گذر زمان تغییر نمایند. مثلا، امروز برای اقتصاددانان و برای کسانی که مدل های مالی را می شناسند، واضح است که عواملی نظیر جمعیت، دسترسی به منابع آب، سطح آموزش و الگوی پس انداز، می توانند آینده مالی یک کشور را مشخص نمایند.

اما این عوامل خودشان هم پویا هستند و بنابراین، ما با سیستمی پیچیده رو به رو هستیم که در خصوصش بسیار کم می دانیم. اما به هر حال، انسان به آینده نگری و پیش بینی عادت دارد و امروز هم دست کم می توانیم چیز هایی در خصوص جهانِ آینده بدانیم. سوال این است: تا میانه قرن میلادی و تا انتها قرن میلادی، کدام کشور ها به قدرت های مالی بدل خواهند شد؟

قدرت هایی که رفتند و قدرت هایی که می آیند

تاریخ انباشته است از مثال هایِ ابرقدرت هایی که برآمده اند و ابرقدرت هایی که سقوط نموده اند. از آخری آغاز کنیم: امپراتوری بریتانیا، بزرگ ترین امپراتوری جهان از منظر وسعت بوده و هنوز هم هست. زمانی می گفتند خورشید در مستعمره های بریتانیا هرگز غروب نمی نماید. (کنایه از وسعت و تعدد مستعمرات)

برآورد ها نشان می دهند که امپراتوری بریتانیا، در دوران اوج خود در دهه 1920 میلادی، نزدیک به 35 میلیون کیلومتر مربع از خاک جهان را زیر سیطره داشت. در مقام مقایسه، امپراتوری هخامنشی در دوران اوج خود تنها 5 میلیون کیلومتر مربع را در سیطره داشت و امپراتوری مغول هم حدود 24 میلیون کیلومتر مربع.

با این همه، امپراتوری بریتانیا، به دلایلی که جای ذکرش در اینجا نیست، فروپاشید و در دهه های 1950 تا 1970 میلادی، تقریبا از تمام مستعمره های سابق خود خارج شده بود. بسیار قبل تر، هلند، اسپانیا و پرتغال امپراتوری های بزرگ و قدرتمندی بودند و اگر باز هم عقب برویم، مغول ها، مسلمانان و امپراتوری های هخامنشی و ساسانی را هم می توانیم در زمره بزرگ ترین اقتصاد های جهان در دوران خود به حساب بیاوریم.

آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی سابق هم (دست کم با معیار وسعت و اقتصاد) امپراتوری های بزرگی بودند و دومی، حدود 3 دهه پیش فروپاشید. کسانی (مانند فرید زکریا) می گویند که دوران جهان پسا-آمریکایی آغاز شده و هر چند آمریکا ممکن است تا چند دهه دیگر هم قدرتمندترین کشور جهان باقی بماند، قدرتش دائما در حال نزول خواهد بود.

جمعیت، به نفع اقتصاد

بنابراین، به راحتی می توان پذیرفت که جهان به طور مداوم در حال تغییر است و در این میانه، قدرت هم در جهان دست به دست خواهد شد. عوامل متعددی بر قدرت مالی کشور ها تاثیر می گذارند. مثلا، یکی از دلایل هبوط اروپا و صعود آمریکا، دوریِ آمریکا در ماجرا های دو جنگ جهانی بود، در حالی که کشور های اروپایی به معنای واقعی عبارت، یکدیگر را نابود کردند.

اما اقتصاددانان و متخصصان سیاست، هنوز هم جمعیت را عامل مهمی می دانند که می تواند بر رشد مالی کشور ها تاثیر بگذارد. به عنوان مثالی بسیار ساده، همین حالا چین تصمیم گرفته تمرکز بیشتری رویِ بازار داخلی خودش داشته باشد و از آنجا که بازار داخلی این کشور با 1.4 میلیارد نفر جمعیت، حدود 3 برابر بازار اروپا و حدود 4 برابر بازار آمریکا است، احتمالا پیروز هم می گردد. اما چنین امکانی برای کشوری مانند جمهوری آذربایجان، با جمعیت 10 میلیون نفری وجود ندارد.

جمعیت زیاد (فارغ از شکل و شمایل هرم جمعیتی) به معنی بازاری بزرگ است که عرضه و تقاضا هم در آن بالا است. به این ترتیب، فراوری ناخالص داخلی (GDP) در کشور های پرجمعیت، معمولا بالا است.

از طرفی، وقتی اندازه فراوری کالا و خدمات در یک اقتصاد بالا باشد، سرریز (Spillover) رخ می دهد، به این معنی که مازاد عایدی و مازاد سرمایه، راهی دیگر بخش های اقتصاد می شوند. مثلا، در جایی مانند چین، یک شرکت خودروسازی می تواند به فرض سالی 10 میلیون خودرو فراوری کند و بفروشد، اما همین شرکت اگر در جمهوری آذربایجان باشد، با فراوری یک سالِ خود همه جمعیت کشور را ماشین دار می نماید و کارش تمام می گردد!

بنابراین، شرکت خودروسازی چینی می تواند (با فرض ثبات شرایط) پس از مدتی به شدت ثروتمند گردد و مثلا وارد سرمایه گذاری در حوزه ساخت هواپیما هم بگردد. این در حالی است که شرکت خودروسازیِ فرضی در جمهوری آذربایجان چنین امکانی را نخواهد داشت.

جهان در سال 2050: خداحافظی با آلمان و کره جنوبی

در سال 1950 میلادی، 5 کشور پر جمعیت در جهان به ترتیب این ها بودند: چین، هند، آمریکا، اتحاد جماهیر شوروی سابق و ژاپن. در سال 2021 میلادی، لیست عوض شده و چین، هند، آمریکا، اندونزی، پاکستان و برزیل، به ترتیب پرجمعیت ترین کشور ها هستند.

پیش بینی می گردد که اگر فرایند های جمعیتیِ کنونی ثابت باشند، در سال 2100 میلادی، 5 کشور پرجمعیت در جهان، به ترتیب هند، نیجریه، چین، آمریکا و پاکستان باشند. به عبارت خیلی ساده، بزرگ ترین اقتصادِ حال حاضر در قاره آفریقا (نیجریه)، حدود 80 سال دیگر از چین هم پرجمعیت تر خواهد بود و به این ترتیب، اقتصاد نیجریه (که همین امروز هم بسیار مستعد قلمداد می گردد)، در سال 2100 میلادی یکی از بزرگ ترین اقتصاد های جهان خواهد بود.

برآورد های موسسه PWC نشان می دهد که در سال 2050 میلادی (یعنی کمتر از 3 دهه دیگر)، اگر فرایند های کنونیِ تداوم داشته باشند، چین و هند به بزرگ ترین اقتصاد های جهان بدل می شوند و آمریکا در جایگاه سوم خواهد ایستاد.

ژاپن در آن سال به هشتمین اقتصاد بزرگ در جهان و آلمان هم به نهمین اقتصاد بزرگ در جهان تبدیل می گردد. ترکیه در جایگاه یازدهم خواهد ایستاد و ایران در جایگاه هفدهم. کره جنوبی هم با اختلافی بسیار ناچیز، در جایگاه هجدهم و پس از ایران. (محاسبات بر اساس فراوری ناخالص داخلی بر اساس شاخص برابریِ قدرت خرید در سال 2016 میلادی صورت گرفته اند.)

ممکن است هیچ کدام از این اتفاقات رخ ندهد و مثلا، بروز یک درگیری نظامی میان کره شمالی و کره جنوبی، کره جنوبی را از نظر مالی به قعر جدول بفرستد. بروز مسائل امروز در اقتصاد ایران و ترکیه هم در سال 2016 میلادی پیش بینی نشده بود.

با این همه، نفسِ آنالیز های این چنینی یک چیز را نشان می دهد و آن هم اینکه شرایط اقتصاد کشور ها به هیچ وجه خطی نیست و در مسابقه توسعه، کشور ها می توانند در بزنگاه هایی خاص، از یکدیگر جلو بزنند یا از یکدیگر عقب بمانند.

منبع: فرارو

به "آیا اقتصاد ایران در 2050 میلادی، از اقتصاد کره جنوبی جلو می زند؟" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "آیا اقتصاد ایران در 2050 میلادی، از اقتصاد کره جنوبی جلو می زند؟"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید